خراشیدن به ناخن یا فروبردن پنج ناخن دست به چیزی. مجازاً، درازدستی کردن. تعدی و تجاوز کردن. چیزی را ربودن: بقندیل قدیمان در زدن سنگ به کالای یتیمان برزدن چنگ. نظامی. ، نواختن چنگ: بینی آن ترکی که چون او برزند بر چنگ چنگ از دل ابدال بگریزد به یک فرسنگ سنگ. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 61)
خراشیدن به ناخن یا فروبردن پنج ناخن دست به چیزی. مجازاً، درازدستی کردن. تعدی و تجاوز کردن. چیزی را ربودن: بقندیل قدیمان در زدن سنگ به کالای یتیمان برزدن چنگ. نظامی. ، نواختن چنگ: بینی آن ترکی که چون او برزند بر چنگ چنگ از دل ابدال بگریزد به یک فرسنگ سنگ. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 61)